خداوندا، نمى توانیم از تو چیزى بخواهیم که تو نیازهاى ما را مى دانى، پیش از اینکه در ما پدیدار شود . جبران خلیل جبران
-آیا چیزی هست که باید از بخشش آن دریغ کرد؟ هر چه هست روزی به ناچار خود به خود بخشیده خواهد شد, پس چه بهتر اکنون که کسی را بدان نیازی هست ببخشی تا فرصت از آن تو باشد و بر وارثان نماند
رنج شکستن پوسته ای است که فهم و ادراک شما را زندانی کرده است. چنانچه هسته باید نخست در دل خاک بشکافد تا راز دلش در آفتاب عریان شود, شما نیز باید که رنج شکافتن را تجربه کنید تا به شکفتن در رسید
هشدار ! تنها به عزم نیاز اگر به معبد درون شوید ، هرگز هیچ نیابید .
هنگامی که سیبی را با دندانهای خود له می کنی در قلب خویش به آن بگو :دانه ها و ذرات تو در کالبد من به زندگی ادامه خواهند داد. شکوفه هایی که باید از دانه هایی تو سر زند ، فردا در قلب من شکوفا می شود .عطر دل انگیز تو ، توام با نفسهای گرم من به عالم بالا صعود خواهد کرد ، و من و تو در تمام فصلها شاد و خرم خواهیم بود.
عبادت ، گستردن جان است بر کرانه ی هستی و آمیزش انسان است با اکسیر حیات .
هر ضعیف و ناچیزی که در میان شما عذاب دیده و نابود گشته است ، نیرومندترین و ایستاده ترین چیزی است که در هستی شماست
دین تحقق پندار است و پهنه پندار .
آموختن تنها سرمایه ای است که ستمکاران نمی توانند به یغما ببرند .
هرگز در مقابل کسی احساس ضعف نکرده ام . جز در مقابل کسی که از من پرسید تو کیستی؟
ای بزرگ ! ای مهربان ! ای بخشاینده و ای عاشق! ای صاحب غروب زیبا! ای خالق باران رحمت ! ای بخشاینده هر گناه و معصیت! ای رئوفا! ای شکورا! ای قادر بی انتها! ای مطلق هر چیز ! ای مسلط بر هر امور! ای صاحب هر نسیم ! ای فرمانبردان موجهای سرکش! ای خالق مخلوق! ای شاهد هر ماجرا! ای پدیدآورنده هر اتفاق! ای نازنین مهربان! ای قدرت مطلق! ای برازنده سلطنت! ای نگاه دارنده ایمان ما! ای فرمانده آتش ! ای فرمانده آب و خاک و باد ای طرفه نگار بی رقیب ! ای معشوقه من در عشق بازی! ای گستره قدرت و جلال! ای شکافنده دو دریا! ای زنده کننده هر مرده ای ! ای بینا کننده هر کوری! ای آنکه بی اذن تو برگی از شاخه جدا نمی شود و قطره از آسمان نمی بارد! ای گم شده در هستی و محیط! ای خاق صدای زیبای بلبل! ای تمام معنی هر چه زیبائی است! ای پدیدار کننده مه و باران! ای جاری کننده رود در جنگل! ای خالق بوی خاک پس از باران! تو را به وجودت قسم! تو را عشقی که در درون دو دل تنها قرار داده ای! تو را به لحظه ای که دلها برای شنیدن صدایت می تپد ! تو را قسم به لحظه لقایت! از گناهان ما بگذر - ما را در کنار خودت محشور کن - ما را به رضایت به بهشت بفرست ما را به لیاقتمان راهی رضوانت کن خداوندا ما را به رحمتت مورد قضاوت قرار ده نه به عدالتت چرا که رسوای جهانیم
**********
ای یگانه! ای بی همتا! ای شنونده بر سکوت من! ای آنکه در کائنات بزرگ خود بر انسانی همچون من دستور سجده داده ای! ای خدا! ای خدای مهربانی! ای خدای خوبی! ای خدای ارزن و گندم! ای دهنده نعمت آب! ای نقاش جهان و فلک! ای زنده کننده جان و روح بیمار من! ای خالق عقل و کمال! ای خدای بزرگ! ای رحمان! ای رحیم!
تو را قسم به شب پر ستاره، تو را قسم به دل پاره پاره، تو را قسم به شهاب گریزان، تو را قسم به لحظه های برگ ریزان، تو را قسم به نگاه معصوم کودک، تو را قسم به شکوه باز شدن غنچه های پر امید، تو را قسم به اشک توبه، تو را قسم به ستاره های دل انگیز، تو را قسم به دعای مادر!
آنکه می گوید دوست ات می دارم
خنیاگر غمگینی ست
که آوازش را از دست داده است
ای کاش عشق را
زبان ِ سخن بود
هزار کاکلی شاد
در چشمان توست
هزار قناری خاموش
در گلوی من .
عشق را
ای کاش زبان ِ سخن بود
آنکه می گوید دوست ات می دارم
دل ِ اندُهگین شبی ست
که مهتاب اش را می جوید .
ای کاش عشق را
زبان ِ سخن بود
هزار آفتاب ِ خندان در خرام ِ توست
هزار ستاره ی گریان
در تمنای من .
عشق را
ای کاش زبان سخن بود
احمد شاملو