-
بدون تیتر۶
شنبه 4 خردادماه سال 1387 12:18
ماهی کوچک دچار آبی بی کران بود.آرزویش همه این بود که روزی به دریا برسد.وهزار و یک گره آن را باز کند و چه سخت است وقتی ماهی کوچک عاشق شود. عاشق دریای بزرگ.ماهی همیشه و همه جا دنبال دریا می گشت،اما پیدایش نمی کرد.هر روز و هر شب می رفت،اما به دریا نمی رسید.کجا بود این دریای مرموز گمشده پنهان که هر چه بیش ترمی گشت،گم تر...
-
دعای ۷
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1387 12:21
ای خدای پدیدآورنده جهان ! ای نگارنده صورت بندگان ! ای شایسته تسبیح وستایش مخلوقات ! ای خدای بزرگ ! تورا می پرستم میدانم ،همین که بگویم تو را می پرستم کافی نیست میدانم ،همین که بگویم به تو توکل میکنم کفایت نمی کند پس رو سوی تو میکنم با تو قدم برمی دارم ...به یادت و با نامت شروع میکنم انجام می دهم باشد که تو همیشه پشت و...
-
بدون تیتر ۵
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1387 12:18
خدا به شیطان گفت: لیلی را سجده کن. شیطان غرور داشت، سجده نکرد . گفت: من از آتشم و لیلی گل است . خدا گفت: سجده کن، زیرا که من چنین می خواهم . شیطان سجده نکرد. سرکشی کرد و رانده شد؛ و کینه لیلی را به دل گرفت . شیطان قسم خورد که لیلی را بی آبرو کند و تا واپسین روز حیات، فرصت خواست . خدا مهلتش داد . اما گفت: نمی توانی،...
-
...
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1387 10:23
دختر با ظاهری ساده و نه مذهبی در حال عبور کردن از خیابان بود پسری از پیاده رو داد زد سیبیییلو چطوری؟ دختز کاملا خونسرد تبسمی کرد و جواب داد وقتی تو زیر ابرو بر می داری من سیبیل می زارم تا این جامعه یه مرد هم داشته باشه پسر سرخ شد و چیزی نگفت ********* صدا زد : خدایا بهترین خلائق تو در زمین که همیشه به ذکر تو مشغول و...
-
بدون تیتر۳
پنجشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1387 10:45
لحظه خطرناکی است لحظه ای که امید جای خود را به نا امیدی می دهد لحظه خطرناکی است لحظه ای که عجله جای خود را به صبوری می دهد لحظه خطرناکی است لحظه ای که همدردی جای خود را به طرد کردن می دهد لحظه خطرناکی است لحظه ای که " ما " جای خود را به من و تو می دهد لحظه خطرناکی است لحظه ای که پریدن جای خود را به خزیدن می دهد لحظه...
-
شاد و خوشبخت
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1387 10:31
همه می خواهند شاد و خوشبخت باشند . اما به این نتیجه رسیده ایم که همه غیر خوشبخت ها کسانی هستند که هدفی را در زندگی دنبال نمی کنند . افرادی که خوشبخت نیستند هدف بخصوصی را در زندگی دنبال نمیکنند آنها مانند کریستف کلمب هستند که بی آنکه بداند به کجا میرود ، عازم سفر شد. وقتی به سرزمین های جدید رسید ، نمی دانست به کجا...
-
اسکناس شخصیت
دوشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1387 11:20
در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند، یک اسکناس بیست دلاری را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ دست همه حاضرین بالا رفت. سخنران گفت: بسیار خوب، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن می خواهم کاری بکنم. و سپس در برابر نگاه های متعجب، اسکناس را مچاله کرد و باز...
-
جبران خلیل جبران
پنجشنبه 29 فروردینماه سال 1387 16:54
خداوندا، نمى توانیم از تو چیزى بخواهیم که تو نیازهاى ما را مى دانى، پیش از اینکه در ما پدیدار شود . جبران خلیل جبران - آیا چیزی هست که باید از بخشش آن دریغ کرد؟ هر چه هست روزی به ناچار خود به خود بخشیده خواهد شد, پس چه بهتر اکنون که کسی را بدان نیازی هست ببخشی تا فرصت از آن تو باشد و بر وارثان نماند رنج شکستن پوسته ای...
-
دعای ۵ و ۶
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1387 11:41
ای بزرگ ! ای مهربان ! ای بخشاینده و ای عاشق! ای صاحب غروب زیبا! ای خالق باران رحمت ! ای بخشاینده هر گناه و معصیت! ای رئوفا! ای شکورا! ای قادر بی انتها! ای مطلق هر چیز ! ای مسلط بر هر امور! ای صاحب هر نسیم ! ای فرمانبردان موجهای سرکش! ای خالق مخلوق! ای شاهد هر ماجرا! ای پدیدآورنده هر اتفاق! ای نازنین مهربان! ای قدرت...
-
عاشقانه
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1387 10:59
آنکه می گوید دوست ات می دارم خنیاگر غمگینی ست که آوازش را از دست داده است ای کاش عشق را زبان ِ سخن بود هزار کاکلی شاد در چشمان توست هزار قناری خاموش در گلوی من . عشق را ای کاش زبان ِ سخن بود آنکه می گوید دوست ات می دارم دل ِ اندُهگین شبی ست که مهتاب اش را می جوید . ای کاش عشق را زبان ِ سخن بود هزار آفتاب ِ خندان در...
-
دعای ۴
یکشنبه 25 فروردینماه سال 1387 18:12
بارالها ! در پیشگاه تو ایستاده ام، و دستهایم را به سوى تو بلند کرده ام، آگاهم که در بندگى ات کوتاهى نموده و در فرمانبرى ات سستى کرده ام، اگر راه حیا را مى پیمودم از خواستن و دعا کردن مى ترسیدم ... ولى … پروردگارم ! آن گاه که شنیدم گناهکاران را به درگاهت فرا مى خوانى ، و آنان را به بخشش نیکو و ثواب وعده مى دهى ، ......
-
و اما من گریه کردم
شنبه 24 فروردینماه سال 1387 18:18
بار خدای من! تو شنونده ای قبل از اینکه من بگویم بار الاها تو تنهائی و نمی خواهی دیگران تنها باشن حتماً تنهائی سخته و تو نمی خواهی کسی تنها باشه حتی اگر به قیمت آن باشه که تو همیشه پیش آنها بمونی خدایا تنهایم و تو نیز تنها و مطمئنم که تو باید الان در کنار من باشی و با من گریه کنی می توانم صدای اشکهایت را از ته دلم...
-
بدون تیتر۲
پنجشنبه 22 فروردینماه سال 1387 18:44
انسانها از ارزش خود دور شده اند انسانها از خودشون نمی پرسن که چرا هستن انسانها از خودشون نمی پرسن که کدوم کار خدا بی هدف بوده که آفرینش ما هم بی هدف باشه چرا کمی فکر نمی کنیم تا بفهمیم نقشمون از متولد شدن چی هست ما برای چی خلق شده ایم و باید به کدوم مسیر بریم انسانها بدون توجه به نشانه های زندگی و محیط اطراف خود در...
-
آیا می دانستی . . .
پنجشنبه 22 فروردینماه سال 1387 12:29
آیا میدانستی که زرافه تار صوتی ندارد و لال است و نمیتواند هیچ صدایی از خود در آورد آیا میدانستی که موشهای صحرایی چنان سریع تکثیر پیدا میکنند ،که در عرض هجده ماه دو موش صحرایی قادرند یک میلیون فرزند داشته باشند . آیا میدانستی که سیاره اورانوس پانزده قمر « ماه » دارد آیا میدانستی که زمین از حیث بزرگی پنجمین و از حیث...
-
مهمترین عضو بدن
پنجشنبه 22 فروردینماه سال 1387 11:40
وقتی بچه بودم، مادرم همیشه عادت داشت از من بپرسه که کدام عضو مهمترین عضو بدن است. در طول سالیان متمادی، جواب هایی می دادم و همیشه تصورم این بود که بالاخــره جـــواب صــحیح را پیدا می کنم. بزرگتر که شدم، به فکرم رسید که صدا برای ما انسان ها خیلی مهم است. پس در جواب مادرم گفتم: مـامـان، فـکر می کنم گوش ها مهمترین عضو...
-
بیقراریها
چهارشنبه 21 فروردینماه سال 1387 11:07
چه کردی با من؟... میخواهم بنویسم...اما از چه؟ از کی؟ و برای چی؟... وجود ملتهبم در انتظار گذشت لحظه هاست... اما برای شنیدن چه کلامی؟... می خواهم بنویسم... از تو.. از این نیامدن و قصد رفتن کردنت.. می خواهم بنویسم اما دستهایم می لرزد... چه کردی با من؟... چه خواستم ز تو که دریغ میکنی؟چه خواستی که نکردم؟... غم نبودنت به...
-
دعای ۱ و ۲ و ۳
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1387 18:01
خدایا ! ببخش مرا به خاطر فراموش کاریم ببخش مرا که یادم میره در جواب نعمت های بی کرانت شکر کنم.یادم میره که تو خالق هستی از روح خود در من دمیدی و مرا ، همان منی که در برابر داده هایت ناسپاسم اشرف مخلوقات کردی ببخش که یادم میره چگونه ذره ذره وجود مرا عاشقانه آفریدی و چگونه با صبر عظیمت منتظری منتظری تا من روزی بازگردم...
-
بالاتر از یک نگاه
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1387 17:53
روزی روزگاری دو فرشته کوچک در سفر بودند یک شب به منزل فردی ثروتمند رسیدند و از صاحبخانه اجازه خواستند تا شب را در آنجا سپری کنند. آن خانواده بسیار بی ادبانه برخورد کردند و اجازه نداند تا آن دو فرشته در اتاق میهمانان شب را سپری کنند و در عوض آنها را به زیرزمین سرد و تاریکی منتقل کردند . آن دو فرشته کوچک همانطور که...