ای خدای پدیدآورنده جهان!
ای نگارنده صورت بندگان!
ای شایسته تسبیح وستایش مخلوقات!
ای خدای بزرگ!
تورا می پرستم
میدانم ،همین که بگویم تو را می پرستم کافی نیست
میدانم ،همین که بگویم به تو توکل میکنم کفایت نمی کند
پس رو سوی تو میکنم با تو قدم برمی دارم ...به یادت و با نامت شروع میکنم انجام می دهم
باشد که تو همیشه پشت و پناهم باشی .
باشد که تو خود همیشه بانی شروع و اتمام کارم باشی
باشد که تو آرام این روح سرگردانم شوی
مهربانم!
من ...دراین دنیای فانی به توتو کل کرده ام به درگاه تو روی آورده ام
نه ا ز آن جهت که چیزی ا زتو بخواهم بلکه از آن روی که باور دارم تو آفریننده منی
...و از آن روی که زیبائی عشق تو را در وجودم احساس کرده ام
و قسم به تو که خدای منی این شعفی که از عشق تو در وجودم پیدا شده آنقدر زیبا و دلنشین بوده که نمی خواهم و نمی توانم آن را با چیز دیگری تعویض نمایم .
یا رب!
ما را آنچنان زیر چتر حمایتت تمکین کن که تحت هیچ شرایطی چه خوب و چه بد حتی لحظه ای از تو غفلت ننمائیم.
بی شک این چنین درخواستی یک ایمان قوی می خواهد ای خدای پدیدآورنده جهان!
ای نگارنده صورت بندگان!
ای شایسته تسبیح وستایش مخلوقات!
ای خدای بزرگ!
تورا می پرستم
میدانم ،همین که بگویم تو را می پرستم کافی نیست
میدانم ،همین که بگویم به تو توکل میکنم کفایت نمی کند
پس رو سوی تو میکنم با تو قدم برمی دارم ...به یادت و با نامت شروع میکنم انجام می دهم
باشد که تو همیشه پشت و پناهم باشی .
باشد که تو خود همیشه بانی شروع و اتمام کارم باشی
باشد که تو آرام این روح سرگردانم شوی
مهربانم!
من ...دراین دنیای فانی به توتو کل کرده ام به درگاه تو روی آورده ام
نه ا ز آن جهت که چیزی ا زتو بخواهم بلکه از آن روی که باور دارم تو آفریننده منی
...و از آن روی که زیبائی عشق تو را در وجودم احساس کرده ام
و قسم به تو که خدای منی این شعفی که از عشق تو در وجودم پیدا شده آنقدر زیبا و دلنشین بوده که نمی خواهم و نمی توانم آن را با چیز دیگری تعویض نمایم .
یا رب!
ما را آنچنان زیر چتر حمایتت تمکین کن که تحت هیچ شرایطی چه خوب و چه بد حتی لحظه ای از تو غفلت ننمائیم.
بی شک این چنین درخواستی یک ایمان قوی می خواهد
پس دعایم را این چنین پایان میدهم
بارالها!
ایمانمان را استوار بدار
پس دعایم را این چنین پایان میدهم
بارالها!
ایمانمان را استوار بدار
خدا به شیطان گفت: لیلی را سجده کن. شیطان غرور داشت، سجده نکرد.
گفت: من از آتشم و لیلی گل است.
خدا گفت: سجده کن، زیرا که من چنین می خواهم.
شیطان سجده نکرد. سرکشی کرد و رانده شد؛ و کینه لیلی را به دل گرفت.
شیطان قسم خورد که لیلی را بی آبرو کند و تا واپسین روز حیات، فرصت خواست. خدا مهلتش داد.
اما گفت: نمی توانی، هرگز نمی توانی. لیلی دردانه من است. قلبش چراغ من است و دستش در دست من.
گمراهی اش را نمی توانی حتی تا واپسین روز حیات.
شیطان می داند لیلی همان است که از فرشته بالاتر می رود.
و می کوشد بال لیلی را زخمی کند. عمریست شیطان گرداگرد لیلی می گردد.
دستهایش پر از حقارت و وسوسه است.
او بدنامی لیلی را می خواهد. بهانه بودنش تنها همین است.
می خواهد قصه لیلی را به بی راهه کشد.
نام لیلی، رنج شیطان است. شیطان از انتشار لیلی می ترسد.
لیلی عشق است و شیطان از عشق واهمه دارد.
دختر با ظاهری ساده و نه مذهبی در حال عبور کردن از خیابان بود پسری از پیاده رو داد زد سیبیییلو چطوری؟ دختز کاملا خونسرد تبسمی کرد و جواب داد وقتی تو زیر ابرو بر می داری من سیبیل می زارم تا این جامعه یه مرد هم داشته باشه پسر سرخ شد و چیزی نگفت
صدا زد : خدایا بهترین خلائق تو در زمین که همیشه به ذکر تو مشغول و یاد تو می کند را می خواهم ببینم/ ندا آمد : موسی (ع) ! برو فلان منطقه / درختی نزدیک رودخانه ای ست / که شاخه ای دارد بلند که بر روی این رودخانه است / مرغی ست که لحظه ای درنگ از ذکر ما نمی کند ..
موسی راه پیش گرفت / رسید / مرغ را دید که بر شاخه آن درخت روی رودخانه نشسته است ..
به اذن پروردگار مرغ کلام آدمی گرفت / موسی سلام کرد / مرغ جواب داد / موسی فرمود : شنیده ام تو لحظه ای از ذکر خدا غافل نیستی و همیشه یاد پروردگارت را می کنی ! درست است ؟ / مرغ جواب داد : آری پیامبر خدا از آن روزی که من خلق شدم بر روی این شاخه نشسته ام و لحظه ای از ذکر ساحت ربوبی غافل نشده ام / موسی رو به مرغ کرد و فرمود : آیا لذت کاری را داری که بکنی ؟ / مرغ گفت : آری نبی خدا دوست دارم جرعه ای از آب زلال این رودخانه بخورم اما وفتی می اندیشم به همین اندازه آمدنم پایین و خوردن از آب ممکن از مختصری از لذت ذکر خدا غفلت کنم منصرف می شوم ..