و اما من گریه کردم

بار خدای من! تو شنونده ای قبل از اینکه من بگویم

بار الاها تو تنهائی و نمی خواهی دیگران تنها باشن

حتماً تنهائی سخته و تو نمی خواهی کسی تنها باشه حتی اگر به قیمت آن باشه که تو همیشه پیش آنها بمونی

خدایا تنهایم و تو نیز تنها  و مطمئنم که تو باید الان در کنار من باشی و با من گریه کنی

می توانم صدای اشکهایت را از ته دلم احساس کنم ولی میدانم تو هم بخاطر خود من سکوت می کنی همان گونه که من به خاطر  تو سکوت می کنم

بار خدایا! میدانم معجزه زمانی به وقوع می رسد که انتظارش را ندارم ولی نمی دانم چرا الان منتظر معجزه هستم

بار الاها معجزه کن که تنهایم

خدایا نگذار گریه کنم

تو صدای مرا می شنوی و دعاهای مرا اجابت می کنی

در اصل تو هستی و من هستم ، من هستم برای آنکه بخواهم و تو هستی تا بدهی

تو باید به من عطا کنی مگر نگفتی غیر از تو کسی نیست که عطا کند

پس تو را صدا کردم و تو باید مرا اجابت کنی

اگر  خار و ذلیلم ، تو خدائی و من دیگری، آیا تو باید قدرت بیکرانت را به من نشان بدهی و از من انتقام بگیری مگر من که هستم که تو را رد کنم یا تائید کنم . از من به تو چه سود تو خدائی کن و من بندگی

در فکرت هم نخواهی دید که پعد از اجابت دعایم دیگر گناه نکنم

تو خدائی و من بنده

 تو نازی و من نیاز

کجا جای تو با من عوض می شود تو باید مرا اجابت کنی تا در این دنیای کوچک گدا و کوچک دیگری نشوم نیست خدای من خدائی که باعث شود من برای رفع نیاز به دیگری دل ببندم وای بر آن خدا

خدایا در دل من یک دنیا التماس هست و نیاز  من اجابت سالها دعا و خواستن من است و تو دیدی که چگونه از تو خواستم

برای من سالها گریه هست و گریه اما برای تو

برای تو تنها یک اراده است

همه چیز به یک نگاه تو و تمام من در یک نگاه تو و اکنون نگاه من به رحمت تو

برای من سالها زجر و عذاب و برای تو تنها یک جواب و یک لحظه صفا

الان کجائی ایا می شنوی؟

اگر می شنوی جواب بده نه الان اما از فردا هم دیرتر نکن

خدایا

بگو کی و چه زمانی روی از نیازمندی برداشتم؟

بگو کی از دیگری نگاهی بود و از من روی برگرداندن؟

بگو کی تاخیر کردم در حالی که تمامم همان بود که دادم؟

اما تو

داری و نمی دی ؟

نه من بلکه گدایان در خانه تو هم زیاد هست اما تو پادشاهی

باید عنایت کنی و عطا

تو تا قیامت هم اگر بدهی تمام نمی شود

تو تعهدی دادی تا قیامت در کنار همه ما باشی

خدایا اگر دیدی که دادم وقت آن است که از تو طلب کنم چون هیچ ضمانتی غیر از ضمانت تو باعث نشد که هر چه داشتم اول به دیگری دهم و الان تو ضامن من شو و نگذار که تنها بمانم

اگر خدائی پاسخ بده اما نه الان ولی از فردا دیرتر نشه!!

 

و اما من گریه کردم

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلیم شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 06:38 ب.ظ http://divooneye-to.blogsky.com

سلام ...
خیلی قشنگ نوشتین خیلی ...
تنهایی .... خیلی سخته ....
شما هم به من سر بزنید خوشحال میشم ...
موفق باشید .... بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد