عاشقانه

آنکه می گوید دوست ات می دارم
خنیاگر غمگینی ست
که آوازش را از دست داده است
ای کاش عشق را
زبان ِ سخن بود
هزار کاکلی شاد
در چشمان توست
هزار قناری خاموش
در گلوی من .
عشق را
ای کاش زبان ِ سخن بود
آنکه می گوید دوست ات می دارم
دل ِ اندُهگین شبی ست
که مهتاب اش را می جوید .
ای کاش عشق را
زبان ِ سخن بود
هزار آفتاب ِ خندان در خرام ِ توست
هزار ستاره ی گریان
در تمنای من .
عشق را
ای کاش زبان سخن بود


                                                                   احمد شاملو

 

 

دعای ۴

بارالها!
در پیشگاه تو ایستاده ام،
و دستهایم را به سوى تو بلند کرده ام،
آگاهم که در بندگى ات کوتاهى نموده و در فرمانبرى ات سستى کرده ام،
اگر راه حیا را مى پیمودم از خواستن و دعا کردن مى ترسیدم...
ولى پروردگارم!
آن گاه که شنیدم گناهکاران را به درگاهت فرا مى خوانى ،
و آنان را به بخشش نیکو و ثواب وعده مى دهى ،
...
براى پیروى ندایت آمدم،
و به مهربانى هاى مهربانترین مهربانان پناه آوردم.
و به وسیله پیامبرت که او را بر اهل طاعتت برترى داده، و اجابت و شفاعت را به او بخشیدى ،
و به وسیله برترین زن،
و به فرزندانش، که پیشوایان و جانشینان اویند،
و به تمامى فرشتگانى که به وسیله اینان به تو روى مى کنند، و در شفاعت نزد تو، آنان را که خاصان درگاه تواند، وسیله قرار مى دهند، به تو روى مى آورم.
...
پس بر ایشان درود فرست،
و مرا از دلهره ملاقاتت در امان دار،
و مرا از خاصّان و دوستانت قرار ده،
پیشاپیش، خواسته و سخنم را آنچه سبب ملاقات و دیدن تو مى شود قرار دادم
اگر با این همه، خواسته ام را رد کنى ، امیدهایم به تو به یأس مبدّل مى گردد،
همچون مالکى که از بنده خود گناهانى دیده و او را از درگاهش رانده،
و آقایى که از بنده اش عیوبى دیده و از جوابش سر باز مى زند.
واى بر من اگر رحمت گسترده ات مرا فرانگیرد،
اگر مرا از درگاهت برانى ، پس به درگاه چه کسى روى کنم؟
اما... اگر براى دعایم درهاى قبول را گشوده، و مرا از رساندن به آرزوهایم شادمان گردانى ، چونان مالکى هستى که لطف و بخششى را آغاز کرده، و دوست دارد آن را به انجام رساند؛ و مولایى را مانى که لغزش بنده اش را نادیده انگاشته و به او رحم کرده است.
در این حالت نمى دانم کدام نعمتت را شکرگزارم؟
آیا آن هنگام که به فضل و بخششت از من خشنود شده، و گذشته هایم را بر من مى بخشایى ؟
 
یا آن گاه که با آغاز کردن کرم و احسان بر عفو و بخششت مىافزایى ؟

 

 

و اما من گریه کردم

بار خدای من! تو شنونده ای قبل از اینکه من بگویم

بار الاها تو تنهائی و نمی خواهی دیگران تنها باشن

حتماً تنهائی سخته و تو نمی خواهی کسی تنها باشه حتی اگر به قیمت آن باشه که تو همیشه پیش آنها بمونی

خدایا تنهایم و تو نیز تنها  و مطمئنم که تو باید الان در کنار من باشی و با من گریه کنی

می توانم صدای اشکهایت را از ته دلم احساس کنم ولی میدانم تو هم بخاطر خود من سکوت می کنی همان گونه که من به خاطر  تو سکوت می کنم

بار خدایا! میدانم معجزه زمانی به وقوع می رسد که انتظارش را ندارم ولی نمی دانم چرا الان منتظر معجزه هستم

بار الاها معجزه کن که تنهایم

خدایا نگذار گریه کنم

تو صدای مرا می شنوی و دعاهای مرا اجابت می کنی

در اصل تو هستی و من هستم ، من هستم برای آنکه بخواهم و تو هستی تا بدهی

تو باید به من عطا کنی مگر نگفتی غیر از تو کسی نیست که عطا کند

پس تو را صدا کردم و تو باید مرا اجابت کنی

اگر  خار و ذلیلم ، تو خدائی و من دیگری، آیا تو باید قدرت بیکرانت را به من نشان بدهی و از من انتقام بگیری مگر من که هستم که تو را رد کنم یا تائید کنم . از من به تو چه سود تو خدائی کن و من بندگی

در فکرت هم نخواهی دید که پعد از اجابت دعایم دیگر گناه نکنم

تو خدائی و من بنده

 تو نازی و من نیاز

کجا جای تو با من عوض می شود تو باید مرا اجابت کنی تا در این دنیای کوچک گدا و کوچک دیگری نشوم نیست خدای من خدائی که باعث شود من برای رفع نیاز به دیگری دل ببندم وای بر آن خدا

خدایا در دل من یک دنیا التماس هست و نیاز  من اجابت سالها دعا و خواستن من است و تو دیدی که چگونه از تو خواستم

برای من سالها گریه هست و گریه اما برای تو

برای تو تنها یک اراده است

همه چیز به یک نگاه تو و تمام من در یک نگاه تو و اکنون نگاه من به رحمت تو

برای من سالها زجر و عذاب و برای تو تنها یک جواب و یک لحظه صفا

الان کجائی ایا می شنوی؟

اگر می شنوی جواب بده نه الان اما از فردا هم دیرتر نکن

خدایا

بگو کی و چه زمانی روی از نیازمندی برداشتم؟

بگو کی از دیگری نگاهی بود و از من روی برگرداندن؟

بگو کی تاخیر کردم در حالی که تمامم همان بود که دادم؟

اما تو

داری و نمی دی ؟

نه من بلکه گدایان در خانه تو هم زیاد هست اما تو پادشاهی

باید عنایت کنی و عطا

تو تا قیامت هم اگر بدهی تمام نمی شود

تو تعهدی دادی تا قیامت در کنار همه ما باشی

خدایا اگر دیدی که دادم وقت آن است که از تو طلب کنم چون هیچ ضمانتی غیر از ضمانت تو باعث نشد که هر چه داشتم اول به دیگری دهم و الان تو ضامن من شو و نگذار که تنها بمانم

اگر خدائی پاسخ بده اما نه الان ولی از فردا دیرتر نشه!!

 

و اما من گریه کردم